کد مطلب:212661 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:57

ابواراکه بجلی کوفی
بشیر نبال از آل ابواراكه است. آل ابواراكه از بیوتات شیعه می باشد و ظاهرا ابوارا كه بجلی كوفه است كه شیخ، او را اصحاب امیرالمؤمنین (ع) قرار داده، و برقی، او را در ردیف مالك اشتر واصبغ بن نباته و كمیل بن زیاد شمرده. [1] لیكن علامه بحرالعلوم طباطبائی در كتاب رجالش، از كتاب اختصاص، داستان عجیبی از ابواراكه با رشید هجری، به شرح زیر، نقل كرده كه با در نظر گرفتن آن، هم ردیف قرار دادن او با اصحاب خاص حضرت امیرالمؤمنین (ع) مورد تأمل قرار می گیرد.

در آن ایامی كه زیاد بن ابیه در جستجوی رشید هجری بود، رشید خود را مخفی كرده و پنهان می زیست. روزی ابواراكه بر در خانه خود با گروهی از دوستانش نشسته بود، ناگاه دید رشید آمد و داخل منزل او شد. ابواراكه از این كار رشید بسیار ترسید و برخاست به دنبال او رفت و به او گفت: ای رشید! عمل تو مرا به كشتن خواهد داد و بچه های مرا یتیم خواهد ساخت. رشید گفت: مگر چه شده؟ ابواراكه گفت: مرا مسخره و استهزاء می كنی؟ پس رشید را گرفت و محكم بست، و در اطاقی او را حبس كرد و در را از روی او قفل زد، و نزد دوستانش برگشت و گفت: به نظرم آمد كه پیرمردی وارد منزل من شد، آیا به نظر شما هم چنین آمد؟ گفتند: ما احدی را ندیدیم. ابواراكه برای احتیاط، مكرر از آنان همین را پرسید و آنان همان جواب را دادند. ابواراكه ساكت شد لیكن ترسید كه غیر ایشان او را دیده باشد. پس به مجلس زیاد بن ابیه رفت تا تجسس كند، اگر ملتفت شده باشند، خبر دهد كه رشید نزد اوست، و او را تحویل دهد.

ابواراكه به مجلس زیاد وارد شد و نشست. بین او و زیاد رفاقت و دوستی بود. پس در آن حال كه با هم صحبت می كردند، ابواراكه دید كه رشید بر استر او سوار شده و روی به مجلس زیاد می آید. ابواراكه، از دیدن رشید، رنگش تغییر كرده و متحیر و پریشان شد و یقین به هلاكت خویش نمود. رشید از استر پیاده گشت و نزد زیاد آمد و بر او سلام كرد. زیاد برخاست و دست در گردن رشید در آورد و یكدیگر را بوسیدند. سپس زیاد از رشید



[ صفحه 100]



احوالپرسی كرد و پرسید: كی آمدی، و چگونه آمدی، و در راه بر تو چه گذشت؟ رشید مدتی بماند، آن گاه برخاست و رفت. ابواراكه از زیاد پرسید: این پیرمرد كیست؟ زیاد گفت: یكی از دوستان من، از اهالی شام است كه به جهت زیارت ما از شام آمده بود.

ابواراكه از مجلس برخاست و به منزل خود برگشت و رشید را به همان حالی دید، كه او را گذاشته و رفته بود. پس به او گفت: اكنون كه چنین قدرت و علمی كه من در تو مشاهده كردم، داری، هر كار كه خواهی بكن و هر گاه كه خواستی به منزل من بیا. [2] .

مرحوم پدرم قدس سره، در مقام دفاع از ابواراكه می گوید: آن چه ابواراكه نسبت به رشید كرد از جهت استخفاف به شأن او نبوده بلكه از ترس بر جان و مالش بوده است؛ زیرا كه زیاد بن ابیه، سخت در تعقیب رشید و سایر شیعیان بوده، و در صدد قتل و تعذیب آنان برآمده بود و مأمورینی گماشته بود تا آنان را دستگیر كنند، و همچنین كسانی را كه آنان را اعانت و یاری می نمودند و یا به آنان پناه می دادند و میهمان می كردند، مجازات شدید می نمود. و از این رو ابواراكه می خواست چنان اقدامی بنماید. [3] .

نویسنده گوید: درست به همین جهت اعتراض به جناب ابواراكه وارد است كه در آن حال و آن شرایط دشوار، به چه مناسبت آماده تحویل دادن یك فرد مظلومی به دست ستمكاری بوده است، مگر پیغمبر اكرم (ص) نفرموده: «المسلم اخوالمسلم لا یظلمه و لا یسلمه» [4] ، مسلمان برادر مسلمان است، باید كه بر روی ظلم نكند و به ظالمش نسپارد؛ آیا او شرعا خود را موظف نمی دانست كه رشید را حفظ و نگه داری نماید؟ الله اعلم.


[1] تحفة الاحباب، زيرنويس ص 33.

[2] رجال سيد بحرالعلوم، ج 1، ص 267.

[3] منتهي الامال، ج 1، فصل اصحاب اميرالمؤمنين (ع)، ذيل شرح حال رشيد هجري.

[4] شهاب الاخبار، قاضي قضاعي، ص 62 - نهج الفصاحه، ح 3081.